به گزارش مشرق، کافی است گاهی تنها در راسته خیابان انقلاب و یا برخی خیابانهایی که کتاب عرضه میکنند قدم بزنید تا به مواردی جالب در میان کتابها توجه تان جلب شود.
بر اساس این گزارش، در این مجال به دو کتاب اشاره میشود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آنها مجوز داده ست. کتاب نخست تحت عنوان «بازیگران عصر طلایی» منتشر شده، این کتاب حدود 50 سال پیش در دوره پهلوی چاپ شد و پس از انقلاب اسلامی مجوز چاپ نگرفت. اما در سال 95 روانه بازار کتاب شده است. نویسنده اثر ابراهیم خواجه نوری است.
نکته حائز اهمیت این است که عصر رضاخان با عنوان «عصر طلایی» در عنوان کتاب درج شده در حالی که عصر رضاخان عصر بستن دهانها و مبارزه با فرهنگ دینی مردم، عصر دوخته شدن زبانها، به قتل رساندن میرزاده عشقیها، عصر تبعید مخالفین و حامیان سابق رضاخان باید دانست.
از نکات جالب عنوان این اثر است که تحت عنوان «بازیگران عصر طلایی» قید شده و در ذیل آن اسامی چون: «مدرس»، «داور»، «تیمور تاش»، «آیرم»، «امیر طهماسبی»، «علی دشتی»، «محمد علی فروغی»، «علی سهیلی» تحت عنوان بازیگران این دوره طلایی آمده است.
اما این اسامی هم قابل تامل هستند، آیتالله سید حسن مدرس!! فردی بود رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، با مداخله آشکار در انتخابات و حذف آرای وی، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران زیر نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضا شاه دستور قتل مدرس را به رئیس شهربانی کاشمر داد ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد. آنها در شب 10 آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 (قمری) او را به شهادت رساندند و جنازه را خاک کردند. علی اکبر داور وزیر دادگستری رضا خان که از ترس رضا خان مجبور شد دست به خودکشی بزند، عبدالحسین تیمورتاش که به دستور رضا خان توسط پزشک احمدی با آمپول هوا به قتل رسید، آیرم رئیس شهربانی که از ترس رضا خان از ایران به آلمان پناهنده شد، محمد علی فروغی که با آنکه نقش مهمی در به قدرت رسیدن رضا خان داشت اما پس از مدتی خانه نشین و منزوی شد.
اما کتاب دوم تحت عنوان «دژخیمان عصر طلایی» نام گرفته است، نویسنده این اثر محمود تربتی سنجابی است. او با آنکه عملکرد دو چهره مخوف وابسته به رضاخان یعنی پزشک احمدی و سرپاس مختاری را مورد بررسی قرار داده اما با وجود این قاتلان حرفهای، نویسنده این عصر را طلایی خوانده است، که در مقدمه کتاب بر اهمیت عصر طلایی بودن دوره رضا خان متاسفانه تاکید کرده است.
مقدمه:
به عقیده بنده تاریخ این بی انصافی را قبول نمیکند که بگوید رضا شاه آدم باهوشی نبوده است یا رضا شاه نابغه و با استعداد نبوده است، او مرد با هوش و استعداد بود ولی مشتی اشخاص ناباب و متملق دور او را گرفتند و از یک چنین هوش و استعداد نگذاشتند ملت ایران آن طور که میبایست استفاده کند و کار را به جایی رساندند که مهر او را از دل مردم بیرون کردند.
نکته ای که با یک پیاده روی ساده در راسته انقلاب و هفت تیر میتوان بدان دست یافت این است که جلد این کتاب به دو شکل در کتابفروشیها موجود است. «دژخیمان عصر پهلوی»، و «دژخیمان عصر طلایی» که البته نام کتاب، مقدمه و شناسنامه کتاب بر طلایی بودن صحه میگذارد.
به نظر میرسد ناشر تنها با یک کاور ساده ام اصلی کتاب را پنهان کرده و به نوعی آسانتر آن را عرضه میکند. در جلد اصلی کتاب همان نام «دژخیمان عصر طلایی» درج شده و به خریداران عرضه میشود.
این گزارش اضافه میکند در حالی وزارت ارشاد به این دوکتاب تحت عنوان «عصر طلایی» مجوز میدهد که سیدحسین فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق پس از کودتای 28 مرداد مدتی قبل از دستگیری در اطراف تهران پنهان شده بود طی یادداشتهای تاریخی که از خود برجای گذاشته است ز این نکته ابراز تاسف میکند که چرا باید مملکت ایران در شهریور 1320 به اشغال متفقین در آید اما مردم به جای ناراحتی از سرنگونی شاه دیکتاتور به شادمانی بپردازند.
آیا این عصر واقعا طلایی بوده است؟ عصری که همزمان به مبارزه با روحانیون و حتی روشنفکران پرداخته شد!